یکشنبه

گفتم گفت

مامانم گفت ساعتم خراب شده، دادم تعمیر بازم خراب شد. ساعتشو آورد نشونم داد که جفت عقربه‌ها روی شیش مونده بودن. صفحه‌ش‌ طوسی و جای هر عدد یه خط کوچیک و بندش فلزی. ساعتاش خراب می‌شن چون با همونا دستشو می‌کنه تو آب و سه ساعت بعد بیرون می‌یاره. بستمش به دستم و گفتم باید ساعت ضد آب بخری، مثلن سوآچ خوبه. گفت اینو هم به اسم ضد آب خریدم ولی خراب شد. گفتم من اصلن مارک اینو نمی‌شناسم.

ساعت سوآچ خودمو که بندش خراب شده و باتریش تموم شده از تو کیفم درآوردم گفتم باید اینجوری بخری. ساعتم صفحه‌ش سفیده و عددا و عقربه‌هاش سیاه. گفت این خیلی خوبه عدد داره راحت‌تر می‌تونم بخونم. اینو بفروش به من. گفتم آخه این بندش لاستیکیه، تو که با این بندا راحت نیستی. گفت می‌دم فلزیش کنن. گفتم نمی‌شه. گفت اصلن؟ گفتم اصلن. ولی مطمئن هم نبودم که نشه. گفتم یه‌دونه برات می‌خریم، از همینا بند فلزی. گفت چنده؟ گفتم دویست و هفتاد هشتاد. گفت بخر پولشو می‌دم. گفتم ولی اینو هم اگه زیاد بکنی تو آب بخار می‌گیره. گفت آب سرد بخارش کجا بود؟ گفتم چرا با آب سرد کار می‌کنی و بلافاصله حرف عوض شد و یه‌دیقه بعد داشتیم درباره‌ی انواع کرم حرف می‌زدیم که کدوم چرب می‌کنه و کدوم فقط مرطوب می‌کنه و مامانم گفت یه دونه خوبشو برام بخر. گفتم تو که نمی‌زنی، می‌گیری می‌ندازی گوشه‌ی کشو.

بابام هم در همین لحظه وارد بحث شد و گفت می‌خوام از این دستگاها برا مامانت بخرم. انگشتاشو گرفت جلو صورتش و ادای کندن مو درآورد. گفت اسمشون چیه؟ گفتم اپی لیدی؟ گفت نه. بعد مامانم ریسه رفت از خنده. گفت تو به موی صورت من چی کار داری؟ بابام  خندید گفت خودت هروقت از آراشگاه می‌یای میگی کارشون خوب نیست. گفتم دروغ نگو کلک، برا خودت می‌خوای؟ گفت اتفاقن تو تبلیغش نشون می‌داد که یه مرده داشت اینجاها رو برمی‌داشت. و انگشتشو کشید روی گونه‌ش. گونه خیلی ادبیه، باید یه کلمه‌ی خودمونی‌تر جاش وجود داشت. شاید واسه همین بابام به جای اینکه بگه گونه، نشونش داد. گفتم آها اونا رو می‌گی که باهاش موی دماغ و گوش رو هم می‌کنن؟ گفت نه، از اونا خودم دارم، اینا مو رو قشنگ می‌کنه، مثل تیغ نیست. مامانم گفت چنده؟ گفتم من اصلن نمی‌دونم چی هست. گفت مگه تلویزیون نگاه نمی‌کنی؟ گفتم نه خراب شده. گفت خب بده درستش کنن. می‌خوای یه دونه برات بگیرم؟ گفتم نه. بی‌توجه به حرف من، به بابام گفت یه دونه از همینا براش بگیریم. تلویزیونو نشون داد. گفتم نمی‌خوام بابا. بابام گفت اینا بزرگه واسه خونه‌ی این. گفتم بابا نمی‌خوام، اگه می‌خواستم می‌دادم همونو درست کنن، تازه شاید خراب نباشه و فقط یه آنتن بخواد. گفتم راستی شنیدی؟ تو یه نظرسنجی معلوم شده زنجانیا خوشحال‌ترین مردم ایرانن. بابام گل از گلش شکفت و گفت چاخان نگو؟ گفتم والا، یزدیا هم غمگین‌ترین. گفت نه بابا. گفتم خب خودت نگاه کن دیگه، ایناها مصداق بارز و خودشو نشون دادم. گفتم می‌خوام اسم بچه‌مو بذارم مصداق بارز. خوبه؟ دهنشو کج کرد و گفت یعنی چی؟ گفتم پس چی بذارم؟ گفت لاله. گفتم به خاطر عمر گل لاله می‌گی؟ گفت نه اسم قشنگیه. گفتم واسه ما اسم قشنگ انتخاب کردی بسه. گفت چشه؟ قشنگه. گفتم آره خیلی. مامانم دیگه به ما گوش نمی‌داد و چایی رو ریخته بود تو نعلبکی و نعلبکی رو گرفته بود جلو دهنش و خیره شده بود به تلویزیون خاموش. احتمالن داشت به تلویزیون خریدن برای من فکر می‌کرد. لعنت به دهن من.

دوساعت بعدش تو اتوبان بودیم و حالمون از صحنه‌ی کتک‌کاری‌ای که تو ماشین بغلی دیده بودیم بد شده بود. تو ماشین ما مهستی داشت با قلب من بازی نکن می‌خوند و کنارمون پسره در حال رانندگی داشت به قصد کشت دختره رو می‌زد و ماشین هی اینور اونور می‌شد. بعد هم یه گوشه‌ای نگه داشت و مفصل شروع کرد زدن دختره. سرشو می‌کوبید به داشبرد. به امیر گفتیم نگه دار داره می‌کشدش. گفت ما چی کار می‌تونیم بکنیم؟ اگه دختره بگه به شما چه چی؟ گفتم خب بگه، بهشون می‌گیم شماره ماشینو برمی‌داریم زنگ می‌زنیم صد و ده. در همون لحظه هم می دونستم زنگ زدن به صدوده کار عبثیه ولی آدم به کجا پناه ببره؟ مثل بچه‌‌ی گلمریم که با اینکه از دست مامانش دلخور بود رفته بود تو بغلش و گمریم نوشته بود: "هیچی غم‌انگیزتر از این نیست که تو عالم بچگی مجبوری بری تو بغل کسی که ازش دلخوری."
ولی تا ما وایسادیم ماشینه که قبل پیچ نگه داشته بود و پشتش ترافیک درست شده بود راه افتاد و پیچید تو یه خیابون دیگه. برا حمید که تعریف کردم گفت چقد زدن دختره واجب بوده براش.

ساعت مامان هنوز دستمه. 

۳ نظر:

  1. رسولیییییی این پستت نابودم کرد وااااای
    روانی شدم از بس هی گفتی و گفتن و قاطی کردم کدوم حرف مال کی بود وایییییییییییییییی
    نتیجه چی بود و ربطش و واااااااااااااااااااای

    پاسخحذف
  2. یه سوال
    روزنامه نگارا چجوری کلماتو می شمرن برای یه ستون؟ مثلاً وقتی می گن باید هزار کلمه برا فلان چیز بنویسم یعنی چی؟ تکنیک خاصی داره این شمردن؟ یا میشنن دونه دونه می شمرن؟ و دوم اینکه ایا حروف اضافه هم جزو این شمارش کلمات یه حساب میان؟

    پاسخحذف
  3. توى توييتر گفته بودى دادگاهت يه روزيه تو ديماه. چى شد؟

    پاسخحذف