جمعه

ماشین حمل جنازه


ماشین آتش نشانی که با اون یال و کوپال و سر و صدا رد می شه، مردم وامیستن دورشدنش رو تماشا می کنن. انگار اگه به ماشینه نگاه کنن می فهمن کجا آتیش گرفته و جریان چیه. درمورد ماشین نعش کش هم همینه. من خودم زل می زنم به راننده. می خوام از صورتش بفهمم کی اون پشت خوابیده. نعش کش. چه اسمی. آیا همونجور که به نعش آدم مهما می گن پیکر، اسم ماشین هم به پیکرکش تغییر می کنه؟ شده نعش کش رو کنار خودم تو ترافیک یا پشت چراغ ببینم و همینجور که دارم نگاه می کنم حس کنم یه بویی هم داره از سمت ماشینه می یاد اما تاحالا ماشینو تو پمپ بنزین ندیده بودم. اصلن فکر نکرده بودم نعش کش و ماشین آتش نشانی بنزین لازم دارن.

امروز وایساده بودیم بنزین بزنیم و یه نعش کش مشکی سمند هم تو لاین بغل بود. راننده ش کنار پمپ وایساده بود و تو دستش شلنگ بود و داشت با متصدی جر و بحث می کرد. صداشون خیلی محو می یومد چون من تو ماشین بودم و شیشه هم بالا بود. هی راننده هه یه جمله ی ثابتی رو داد می زد. می گفت صد تومنمو بده. میانسال بود، صورت استخونی شیو شده با فکلای مشکی. البته از اونجا که من نگاه می کردم. شاید اگه جلوتر می رفتم یه ته ریشی نمایان می شد و موها هم به جوگندمی تغییر می کرد. اورکت ارتشی تنش بود با شلوار جین گشاد سرمه ای و کفش کتونی سفید. قدش کوتاه بود. من همه ش به فکر محتویات ماشین بودم. گفتم امکان نداره وقتی نعشی اون تو هست این وایسه بنزین بزنه و جر و بحث هم بکنه.

معلوم بود متصدیه حوصله جروبحث نداره اما این ول کن نبود. طرف رو هل داد و هرچی پول تو دست یارو بود ریخت زمین. از اینور و اونور بقیه همکارا ریختن. متصدیه پهن شده بود رو زمین پولا رو جمع می کرد و همکارا مواظب بودن کسی پولا رو نقاپه. ولی نعش کشه داشت ادامه می داد. هی با دست می زد به متصدیه. من درو باز کردم پیاده شدم. امیر گفت کجا؟ گفتم توالت. سروصدا و سرما خیلی بیشتر شد. می خواستم برم در پشت نعش کش رو باز کنم و یه نگاهی توش بندازم. نمی دونم چه کرمیه که به دیدن مرده انقدر علاقه دارم. ولی به جاش رفتم توالت. از اول هم به قصد توالت از ماشین پیاده شدم و اون فکر خیلی فانتزی از ذهنم گذشت. وقت برگشتن دیدم دارن کتک کاری می کنن و مردم در حال سوا کردنن. یکی نمی دونم از کجا داد زد بیا برو سوار شو جنازه ت بو گرفت. همه ی حرفا حول محور جنازه بود. متصدیه  با همون دستی که توش پر اسکناس بود ماشینو نشون داد و گفت جنازه تو با ماشین خودت می برم بهشت زهرا. چه غلطا، ریقونه. نمی دونم چرا بیخود طرف نعش کشه رو گرفته بودم. در حالی که به وضوح تقصیر اون بود. سر صدتا تک تومنی دعوا راه انداخته بود.

۳ نظر:

  1. شاید هم حق واقعا با نعش کش بوده؟
    والی راست میگی، منم هیچوقت فکر نکرده بودم که نعش کش ها هم بنزین میخوان!

    پاسخحذف
  2. من مدافع جنگجوهای صدتومنیم...چون رو موضوع خیلی چیپی وامیستن رو حرفشون و خب کارشون خیلی ریسکیه

    پاسخحذف
  3. خوب حق داشت بیچاره حتما بجای 100 تومنی بهش آدامسی شکلاتی داده بود. او که هیچ آن نعش زبان بسته ام این کار را باهاش میکردند صدایش گوش فلک را کر می کردد. گذشت دورانی که ته نوشابه را نگه می داشتیم :دی

    پاسخحذف