شنبه

قیمت‌ها

صدگرم کره خریدم ده هزار تومان. برای جنس‌های زیر صدهزارتومانی که رسیده‌اند به یک میلیون تومان و بیشتر این‌قدر تعجب نکردم که برای گران شدن کره و خامه. شاید چون این‌ها را چندروز یک‌دفعه می‌خرم و آنها جزو روزمره‌ام نیستند.

گران شدن این چیزها گران شدن خالی نیست، از بین رفتن اتصالم با دیروز و هفته‌ی پیش است. عوض شدن قیمت‌ها و چندبرابر شدنشان گذشته را برایم تبدیل می‌کند به گذشته‌ی دور. چندسال پیش نامه‌ای برای دوستانم نوشته بودم درباره‌ی خانه‌مان. از خانه هم عکس گرفته بودم و فرستاده بودم. برایشان توضیح داده بودم هر کدام از وسایل را از کجا خریدم و به چه قیمت. ایمیل را که دوباره می‌خوانم،‌ آن قیمت‌ها انگار کودکانی معصومند بی‌خبر از آینده‌ای که در آن غول خواهند شد و ما را خواهند بلعید. آن وسایل را هنوز دارم، مبلی که خریده بودم پنجاه هزار تومان، کتابخانه‌ای که خریده بودم چهل هزار تومان. تورم روی رابطه‌ام با آنها و با دیگر وسایل خانه‌ام اثر گذاشته و محتاط‌‌ترم کرده.

قیمت‌ها روز به روز عوض می‌شوند،‌ خانه‌های محله خراب می‌شوند و جای خود را به یکی نوتر می‌دهند، مغازه‌ها تعطیل می‌شوند و جایشان را چیز دیگری پر می‌کند،‌ شکل کوچه و خیابان به هم می‌ریزد،‌ خانه‌هایمان هم که اجاره‌ای است. نمی‌خواهم بگویم همه‌چیز اما واقعا هر چه می‌بینم در حال اضمحلال است و هیچ نقطه‌ی ثابتی وجود ندارد که بهش نگاه کنم و بگویم چون دارم این را می‌بینم پس در زمان حال هستم. زمان حال به کوتاه‌ترین اندازه‌ی خود رسیده و گذشته آنقدر کشدار شده که آمده تا پشت در خانه و سهم بیشتری برای خود می‌خواهد.‌ هرچه او فربه‌تر، ولع من برای تماشایش بیشتر. سیر نمی‌شوم از نگاه کردن به عکس‌هایی که در آن توی خانه‌ای هستیم که دیگر نیست، لباس‌هایی که دیگر وجود ندارند،‌ آدم‌هایی که رفته‌اند، خیابانی که اسمش عوض شد. در عکس‌ها دنبال نشانه‌هایی می‌گردم که خبر از همین آینده‌ای می‌دهند که در آن هستیم. به خودم در عکس‌ها نگاه می‌کنم و آدم مطلقا بی‌خبری را می‌بینم که بی‌خبر‌ی‌اش از فردا رقت به دلم می‌آورد. انگار اگر خبردار شده بود چیزی از تعفن امروز کم می‌کرد.