اینا که برن کلی کار میریزه سر همه. فیلمایی که دوست داریم باید دوباره ساخته شن. بیضایی باید مسافران رو دوباره بسازه، اصغر باید یه بار دیگه جدایی نادر از سیمین رو ببره جلو دوربین. نادر بتونه ترمه رو بغل کنه. موهای قرمز سیمین تو خونه زیر روسری نباشه. ببینیم که چه جوری موقع بستن موهاش، کلافهس. استیصال بعضی وقتا موقع بستن مو خوب خودشو نشون میده. باید رو پرده تماشا کنی که آدم حوصلهی موهای خودشم نداره. فقط می خواد یه جوری جمعشون کنه جلوی چشم نباشن، سنگین نشن رو شونه. ترمه رو ببینیم که بابابزرگشو بغل میکنه، حجت خواهرش رو از آشپزخونه میفرسته بیرون، راضیه رو میگیره بین بازوهاش و هی میبوسه ، چادر و روسری راضیه سر میخوره میافته پایین. حجت دست به موهای زنش میکشه ولی باز راضیه راضی نمیشه که نمیشه. همهی اون سکانسایی که توشون زنا با روسری و لباس آستین بلند آشپزی کردن، با چادر و علم و کتل رفتن تو رختخواب باید دوباره فیلمبرداری بشن. تمام اون سکانسهایی که زنه دستش رو برده طرف مرده و صحنه کات خورده به یه جای دیگه، باید دوباره ساخته شن. حتا اگه آدمای فیلما آدمای بیست سال پیش نباشن، پیر شده باشن، ما قبولشون میکنیم نه؟ ترمه اونموقع شاید یه زن سی ساله باشه اما ما به عنوان دختر 11ساله میپذیریمش. همهی خونههای تقلبی تو فیلما و تئاترا و عکسا باید فرو بریزن، همهی رابطههایی که چیزی ازشون کم شده و دریغ شده. جملهها و پاراگرافها و صفحههای حذف شده، باید به کتابا برگردن. همهچی همونجوری که بود بشه. همینجوری که هست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر