جمعه

جمعه

از روی مستطاب سوپ قارچ درست کردم. مثل دفعه‌ی قبل خیلی رقیق شد اما خوشمزه بود. گفتم خب شل باشه، سوپه، پلو که نیست. نون ریز کردم ریختم تو سوپ. اول نونا و قارچا رو با قاشق خوردم و بعد محتویات کاسه رو سر کشیدم. چند روزه دارم لردی زندگی می‌کنم، می‌دونم بی‌دوامه. هر روز بعد کتابخونه می‌رم تو یه خیابون قدم می‌زنم، می‌رم سینما و تو کتابفروشیا می‌چرخم، می‌یام خونه و کتاب می‌خونم. زندگیم آهسته شده.

وقتی زندگیم آهسته می‌شه وسواس دور ریختن یه چیزایی رو می‌گیرم. چیزایی که ترکشون موجب خسران نمی‌شه. بازی مفرح و پرگره‌ایه. مثلن گیر دادم به خودم که انقد برای مهم نشون دادن چیزی بهش عدد و آمار نچسبونم، کیفیتش رو بدون کمک گرفتن از کمیت نشون بدم. استفاده‌ی تنبلانه از الگوهای همیشگی و همه‌گیر زبانی رو تا جایی که می تونم کنار بذارم. نگم بعد ده سال این اولین‌باره که من جمعه‌ها خونه‌ام. نگم در خوب بودن این فیلم همین بس که من سی بار دیدمش،‌ نگم هیچ‌وقت حالم به این خوبی نبوده. این جمله‌‌ها، جمله‌های یه بار مصرفیه، زمختند و ظرافتی توشون نیست. به یکی بگم اولین باره که کسی رو انقد می‌خوام، می‌تونم به نفر بعدی هم بگم اولین باره که ...؟ نمی‌تونم، با این جمله‌ها راحت نیستم، پر از دروغه، مستعمله و مخاطبم پی به ریاکاریم می‌بره، باید بریزمشون دور.

این جمله‌ها رو حالا تو حرفای بقیه هم خیلی پیدا می‌کنم،‌ گل‌ درشت شده‌ن برام. بعضی وقتا که می شنوم یه آدمی می‌گه اولین بارمه دارم فلان چیز رو امتحان می‌کنم می‌گم باشه،‌ ولی فردا چی داری بگی؟ فردا که دیگه اولین بار نیست، دومین‌باره. دیگه بکر نیست. نکنه می‌خوای بگی من دیروز برای اولین بار فلان چیزو امتحان کردم؟ پس فرداشم بگی من پریروز برای اولین‌بار... زیادی آویزون شدن به این چیزا برای فرار از روزمرگی حماقت‌باره. بعضی وقتا که خودمم می‌گم من اولین‌باره... فکر می‌کنم که اولین‌بار مگه چه اهمیتی داره؟ حکم ورود به یه مرحله‌ی تازه‌س؟ به بلوغ رسیدنه؟ صددفعه خوندن یه چیزی چه اهمیتی داره؟ آدمایی که می‌گن اولین بار من بودم که راه فلان جا رو به فلانی نشون دادم چه شق‌القمری کردن؟ اینا شبیه همون جنس آدمایی نیستن که با انگشتاشون می‌شمرن تا حالا بکارت چند نفرو گرفتن؟ الان دوست دارم مرزی نباشه بین هیچ‌بار و اولین‌بار. انقد با انگشت روی اون خط جدا کننده بکشم که محو شه، جوری که تمون شدن یه مرحله و رسیدن به یه مرحله‌ی دیگه قابل تشخیص نباشه.

کل ماجرا متناقضه. خب باشه. فرنی نیست که یه‌دست باشه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر