تانگوی آرژانتینی رقص محبوبم، فقط یه بار جلوی چشمم به صورت
زنده اجرا شده و همون یه بار بس بوده تا دل و دین بهش ببازم و بفهمم اون رقصی که
به واسطه ی تلویزیون می بینم یک سوم عیشیه که از تماشای زنده نصیبم می شه؛ مثل فرق
استادیوم رفتن و از خونه فوتبال تماشا کردن می مونه.
حادثه در یه مهمونی معمولی اتفاق افتاد، تعداد مهمونا به نسبت جشن تولد، خیلی کم بود و من دوسوم
آدما رو نمی شناختم و احتمالن خسته از رقصیدن نشسته بودم و داشتم سرم رو با میوه
پوست کندن گرم می کردم که این دوتا بلند شدن. اسم اون چیزی که جلو چشمم داشت اتفاق
می افتاد رو فقط می شه رویا گذاشت. نزدیک بود از هجوم اون همه زیبایی گریه م
بگیره، شاید هم گرفت و یادم نیست، چون موضوع مال هفت هشت سال پیشه. می گفتن اینا
یه زن و شوهری ان که دیشب از قضا عروسیشون بوده و تو عروسی هم همینجوری با هم می
رقصیدن. از اون به بعد تصمیم گرفتم یادگیری تانگو رو بذارم تو فهرست صدکاری که قبل
از مرگ باید انجام بدم. اگه بخوام تنم رو با ورزش آشنا کنم به جای جیم رفتن و تو
پارک دوئیدن حتمن می رم کلاس رقص که فایده ای دوچندان به خودم و بقیه برسونم.
برا آدمایی که به نظرشون رقصیدن کار سبکیه و فکر می کنن حالت مضحک و
ناخوشایندی بهشون می ده که واسه شخصیتشون خوب نیست واقعن متاسف می شم. اگه مدیرعامل شرکتی، کارفرمایی، رئیسی
چیزی بودم حتمن تو مصاحبه ی استخدام
رقصیدن رو هم لحاظ می کردم، کیفیت رقص برام مهم نبود همین که این فعل اتفاق می
افتاد کافی بود. اگه کاره ای بودم رقصیدن رو هم محدود به مهمونیا و زمان مستی نمی کردم، بلکه در جلسات هیات دولت، پارلمان، شورای شهر، مدارس، مساجد و تکایا و اصلن هرجایی که جمع شکل می گیره جای ویژه ای بهش می دادم.
رقص که اتفاق می افته جدیت و پوچ بودن زندگی می شکنه و همه چی درخشان
تر می شه، مثل بارون می مونه تو برهوت. من هیچ وقت نتونستم آدمایی که می چسبن به
صندلیشون و می گن ما رقص بلد نیستیم رو درک کنم. چه جوری حاضر شدن رقص رو به سادگی
و با همین یه بهانه از زندگی حذف کنن، یعنی هیچ وقت در تنهایی جلوی آینه سعی نکردن؟
چطور راضی شدن به زندگی ای که توش رقص هیچ جایی نداره؟ یا سعی کردن و دیدن مثل ممد
خردادیان نمی شه؟ رقص که یک یا چند فرمول ثابت نداره که اگه طبق اون رفتار نکردی
خودت رو نابلد بدونی.
فردای رئیس جمهور شدن روحانی، مردهای زیادی رو تو خیابون
دیدیم که می رقصیدن و بیشترشون هم کپی دست چندم رقص ممد خردادیان رو اجرا می کردن. به طرز مضحکی یه عده فکر می کردن شادی سیاسی باید احترام و شانی داشته باشه و رقص باعث تنزل این دستاورد بزرگ که با خون دل به دست اومده می شه.
تازه وقتی از جمع دوستان و خانواده جدا می شی و رقص غریبه ها رو می بینی به عمق تاثیری که ممد خردادیان روی نسل های مختلف گذاشت پی می بری. تلاش ممد خردادیان برای آموزش رقص به خانواده های ایرانی خوبیا و بدیای خودش رو داره، از خوبیاش اینه که بالاخره یه جزوه ی بومی و راحت دست مردم داد تا بتونن بر اساس اون تمرین کنن و به هنرنمایی بپردازن و آمار کسانی که می گن رقص بلد نیستیم رو پایین بیارن و از بدیاش هم اینه که به رقص لباس متحدالشکل بددوختی پوشوند و چشمه ی خلاقیت عده ای رو خشک کرد و شاید با استناد به رقص ممد خردادیانی باشه که یه عده ی دیگه می گن بلد نیستیم برقصیم. تاثیر دیگه ای که داشت این بود که تو همون جشن خیابونی به من فهموند که هنوز نتونستم از کلیشه های جنسیتی خلاص بشم. اون شب جوری که برای خودم جای انکار نبود از مردهایی که شبیه خردادیان قر می دادن و می لرزوندن کینه به دل می گرفتم، در حالی که با خودم فکر کردم و دیدم از رقص زن هایی که ادای خردادیان درمیارن به این شدت بیزار نیستم. با همه ی اینا، اون عده ای رو که مثل ممد خردادیان می رقصن در جایگاه بالاتری نسبت به نرقص ها قرار می دم.
تازه وقتی از جمع دوستان و خانواده جدا می شی و رقص غریبه ها رو می بینی به عمق تاثیری که ممد خردادیان روی نسل های مختلف گذاشت پی می بری. تلاش ممد خردادیان برای آموزش رقص به خانواده های ایرانی خوبیا و بدیای خودش رو داره، از خوبیاش اینه که بالاخره یه جزوه ی بومی و راحت دست مردم داد تا بتونن بر اساس اون تمرین کنن و به هنرنمایی بپردازن و آمار کسانی که می گن رقص بلد نیستیم رو پایین بیارن و از بدیاش هم اینه که به رقص لباس متحدالشکل بددوختی پوشوند و چشمه ی خلاقیت عده ای رو خشک کرد و شاید با استناد به رقص ممد خردادیانی باشه که یه عده ی دیگه می گن بلد نیستیم برقصیم. تاثیر دیگه ای که داشت این بود که تو همون جشن خیابونی به من فهموند که هنوز نتونستم از کلیشه های جنسیتی خلاص بشم. اون شب جوری که برای خودم جای انکار نبود از مردهایی که شبیه خردادیان قر می دادن و می لرزوندن کینه به دل می گرفتم، در حالی که با خودم فکر کردم و دیدم از رقص زن هایی که ادای خردادیان درمیارن به این شدت بیزار نیستم. با همه ی اینا، اون عده ای رو که مثل ممد خردادیان می رقصن در جایگاه بالاتری نسبت به نرقص ها قرار می دم.
من از اونام که میشینن رو صندلی میگن بلد نیستم، مگه اینکه مست باشم. واقعیت اینه که بد میرقصم و موقع رقصیدن خیلی قیدوبند (یا شاید خودآگاهی) دارم، کم تکون میخورم و هی به همهی حرکاتم توجه میکنم. یعنی اون رهایی و خوشیای که میبینم بقیه موقع رقص دارن، ندارم. نمیدونم چرا. اما اگه مست باشم خود به خود یه کم ول و خوشم، خودآگاهیم کمتره و بیشتر تکون میخورم، کارم راحتتره.
پاسخحذفآخ آخ من کشته مردهی رقصام، (البته به هیچ وجه برام مهم نیست در چهارچوبهای جنسی جا بشم یا نه)
پاسخحذفکایش یک روزی تانگو یاد بگیرم
از دو طرف به رقص فشار وارد شده تو تاریخ:!اونایی که به کلی تکذیبش کردن2اونایی که خیلی تعصب نشون دادن روی رقص و باقی رو برای حرکات احمقانشون تمسخر کردن.
پاسخحذفاما رقص ،ترجمه موسیقی،آزادی و بازگشتی تمام و کمال به طبیت و ذات .
وصف عارفانه اش هم خوب است ...
پاسخحذفآن هنگام که روح در تن نگنجد، از برای رهایی خود را به دیواره ی تن می کوبد، پس تن به رقص در می آید ...
الن دیجنرس رو میبینی؟ اول هر شو یه کم حرف میزنه و دو سه تا جوک میگه، بعد همه ( آدینس و مجری و فلان و.. ) با هم یه چیزی حدود یک دقیقه میرقصن، بعد میشینن و مهمونای برنامه به ترتیب میان و باقیش میشه مثل هر شوی دیگه ای.
پاسخحذفellentv.com