تو یهسری کشورا - جاهایی که خبر دارم و برام تعریف کردن-
خونهها رو مبله اجاره میدن، تا قاشق و نمکدون هم در مکان موجوده و جز لباسا و
وسایل شخصی لازم نیست چیزی همراه داشته باشی. یعنی دیفالت اینه و خونهی خالی
اجاره دادن کار غیرمعمولی به نظر مییاد و احتمالن کمتر مستاجری سراغ خونه خالی میره.
اینجا هم تکوتوک خونهی مبله اجاره میدن ولی قیمت یهو چندبرابر میشه و بیشتر
خرپولا و توریستا و خارجیا و کسانی که اینجا زندگی ریشهداری ندارن، مشتری این خونههان.
ما همچنان خونهی خالی اجاره میکنیم و زندگیمون که وزنش بیشتر از صدتنه رو بار کامیون
و نیسان میکنیم و از اینور شهر میکشیم اونور. همه یخچال و اجاق گاز و ماشین
لباسشویی از آن خود دارن و هر جا میرن باید بند و بساطشون هم همراهشون باشه.
شهوت مالک بودن حتا به مهتابی و پادری هم رحم نمیکنه و از خیر پرده و چوب پرده و
دستگاه تصفیهی آب نمیگذره. به والدینت اعتراض میکنی که آخه قربونت برم این خونه
که خودش آبگرمکن داره و آبگرمکنشم سالمه، چرا آبگرمن تازه میخری؟ و جواب میشنوی
که چطور دلت می یاد تو حمومی که آبگرمکنش معلوم نیست مال کدوم بابا بوده و با آب
گرمی که ازش مییومده چی کار میکرده، خودتو بشوری؟ البته یکسری هم هستند که بهخاطر
شهوت مالک بودن نیست که اسیر بند و بساط و خنزر پنزرن، بهخاطر اینه که چارهای
ندارن، چون خونهها رو خالی تحویل میگیرن و باید وسایل ضروری رو خودشون بچینن توش.
کاش همونجور که شایعه شده در مرحلهی گذار از خیلی چیزها به
سر میبریم، تو مالکیت هم در مرحلهی گذار باشیم و بهجایی برسیم که دیگه وقتی میخوایم
از یه جایی نقل مکان کنیم، بتونیم به جای کامیون و باربر صدا کردن، یه تاکسی بگیریم
و دوتا چمدونی که کل داراییمون رو تشکیل میده، بذاریم صندوق عقب و راه بیفتیم.
مالکیت و امپراطور اشیا بودن زمینگیرمون کرده و تحرک رو ازمون گرفته. تا حالا هزاربار
به سرم زده برم برای یه مدت تو یه شهر دیگه، مثلن اصفهان، شیراز یا بوشهر زندگی
کنم ولی بلافاصله چشمم به زندگیم، به گاز و یخچال و گنجه و رختخواب افتاده و بیخیال
شدم. از وقتی کابینتهای سیار جای خودشون رو به کابینتهای پیچ شده به دیوار
آشپزخونه دادن یهکم خوشبین شدم، از وقتی کمد شروع کرد از زندگی حذف شدن و جاش رو به کمد
دیواری داد، امیدوارتر شدم. همینجوری پیش بره پنجاه سال دیگه میتونم دست از
یکجانشینی بردارم و کولی خسته و سرگردانی بشم.
شهوت مالکیت نیست فرافکنیه
پاسخحذفعزیز اینجا درسته که خونه رو مبله هم اجاره می دهند اما قیمتش معمولا تا یک سوم بیشتر از خونه ی خالی هست. البته خوده مبله بودن هم نسبت داره، به مقدار وسایل و مهمتر از آن، چقدر وسیله ها نو یا کهنه باشند. من خودم آپارتمانی رو که اجاره کردم و صاحب خونه گفتم هیچ وسیله ی کوچیک آشپزخونه رو نمی خوام، چون یک مشت آت و آشغال _در حد خونه های معمولی که امثال من اجاره می کنند_ تووش می گذاره آنوقت اگر همون بشقاب قراضه اش بشکنه پول نسب و راه اندازی رو ازم میگیره. اما کلا مثل بیشتر موارد، اینجا کمی از ایران پیشرفته تره، فقط کمی. (البته نه از نظر فرهنگی جامعه، که خیلی خیلی جلوتره) به هر حال که به نظر من آواز دهل شنیدن از دور خوش !
پاسخحذفشهرزاد
منهم 34 سال است در خارج اجاره نشین هستم و مسئله ای را که شهرزاد عزیز نوشته فقط در دوران دانشجویی و در آپارتمانهای یک نفره تجربه کردم.
پاسخحذفامروزه خانه هایی بسیار زیبا هستند که تمامأ مبله و از طریق یک آرشیتکت داخلی چیده شده اند.
به قولی : هرچقدر پول بدی همانقدر آش میخوری.
ولی مسئله تنها مبله بودن یا نبودن نیست. برداشت من از این نوشتار زیبا ، دربند بودن انسانها در دام مالکیت شخصی است که من کاملأ با آن موافقم و این امر را زنجیری به پای انسانها میبینم.
تا به حال چندین بار اسباب کشی کرده ام و اسباب کشی دیگران را نیز دیده ام.
چیزی که مرا آزاد کرده ، همانا قدرت دل کندل از اشیائ بوده و هست. ولی بسیاری از ما بعنوان شغل دوم ، سمساری را برگذیده اند.
شهریار ایرانی - آخن
فقط می خوام بگم لینکت کردم، و موافقم با سبک بودن
پاسخحذف