شنبه

گفت خود پیداست از زانوی تو

میدون تجریش وایساده بودم. یه نفر هم کنارم وایساده بود. جفتمون یه مسیر رو می‌رفتیم. یه تاکسیه نگه داشت. من سوار شدم. کناریم که اومد سوار بشه راننده گفت من افغانی سوار نمی‌کنم. من باید چی کار می‌کردم؟ باید همون موقع پیاده می‌شدم افغانیه رو دلداری می‌دادم یا با راننده می‌رفتم و بهش می‌گفتم نژادپرست بدبخت خجالت بکش اینا هم آدمن مثل خودت؟ خودت فک کردی چه عنی هستی. گفتم باهاش برم و اینا رو بهش بگم. هنوز دهنمو وانکرده بودم که سه نفر دیگه هم سوار شدن و تاکسی پر شد. راننده رادیوش روشن بود. یکی از این مسافرا هم داشت با موبایلش حرف می‌زد. ولی من گفتم. من داد زدم. صدام با صدای شرکت کننده‌ی مسابقه‌ی رادیویی قاطی شد. گفتم خجالت نمی‌کشید آقا؟ بعد نمی‌تونستم بگم افغانیا هم انسانن حیوان نیستن. چون می‌خواستم حقوق حیوانات رو هم رعایت کنم. دوباره گفتم خجالت بکشید آقا. بغل دستیم گفت ببخشید دارم با تلفن حرف می‌زنم. گفتم مگه تاکسی جای با تلفن حرف زدنه. گفتم انسانیت می‌دونید یعنی چی آقا؟ جواب نداد. گفتم نگه دارید پیاده می‌شم. گفت کرایه‌تو کامل بده پیاده شو. گفتم چقد می‌شه. گفت هفتصد تومن. گفتم هفتصد تومن نیست. من دوقدم راه هم نیومدم با شما. گفت همین که گفتم. گفتم کاملش پونصد تومنه. گفت بده پونصدتومنو خوش اومدی. گفتم خوردن نداره این پولا. گفت من از پس خوردنش برمی‌یام. گفتم کارتون درست نبود اون آقا رو سوار نکردید. گفت ماشین خریدی خودت سوارش کن. گفتم باید شیشه‌های ماشینتونو آورد پایین. گفت می‌تونی بیارش. پیاده شدم. پول ندادم و دوئیدم. یه جایی بود که نمی‌تونست پیاده شه بیاد دنبالم. شایدم حال نداشت بیاد. سرشو آورد بیرون شروع کرد فحش دادن. انگشت وسطیه رو نشونش دادم. ولی کلش که چی؟ هیچی. همیشه سر دوراهی اونی که خشونتش بیشتره رو انتخاب کردم.

۴ نظر:

  1. راحت شدی؟ بالاخره اون دوبیتی رو استفاده کردی

    پاسخحذف
  2. چقدر انتظار داریم می ریم خارج تحویل بگیرنمون اونوقت خودمون از همه نژاد پرستریم...
    من هم ماجرامو بگم، چند سال پیش سوار مترو شدم یه خانواده افغانی هم بودند یک مادر با سه دخترس، خوش لباس بودند مثلا مادره شال صورتی سرش کرده بود و دخترش موهاشو رنگ کرده بود
    خلاصه توی واگن مثل تظاهرات شده بود، همه مسخرشون می کردند ، یکی می گفت موهاش مصنوعییه، و کلی فحش و چیزهای دیگه و اونها هم جواب می دادند اما به خاطر سروصدای بقیه نمی شنیدم
    اونا وسط راه پیاده شدند
    اما من اونقدر شجاعت نداشتم که جلوی اون همه ادم ازشون دفاع کنم

    پاسخحذف
  3. مرضیه رسولی عزیز،
    از گودر کوبیدم اومدم اینجا که بگم خیلی شجاعی-واسه فهمیدنش همین که روزنامه نگاری ما را بس- و میخوام تشکر کنم ازت و اینها.چون قبلن هم چند مورد حرکات انتحاری زده بودی که قابل تقدیر بود.مچکرم.

    پاسخحذف
  4. در مورد اینجور آدما باید گفت: نرود میخ آهنی در سنگ. بحث کردن باهاشون بی فایده است
    در ضمن ممکن به خیلی ها بر بخوره ولی با توجه به تجربه من، ما ایرانیها جزو یکی از نژادپرست ترین ملل دنیا هستیم. تازه آدم از این دلش میسوزه که هیچ چیزی نیستیم و خودمون و از همه نظر برتر از همه میدونیم. شایدم مصداق اینیم که "خدا خر را شناخت که شاخش نداد"

    پاسخحذف