دوشنبه

از آدمی که نیست

این‌طوری بود که وقتی از کاری که کرده بود شکایت می‌کردم، از کاری که مشابهش را خودم هم انجام داده بودم، نمی‌گفت تو خودت هم همین‌کارو کردی. اگه درست نیست پس چرا خودت انجام دادی. دلایلش مستقل بود از من. از کارهایی که آدم‌های دور و برش می‌کردند. خودش را به واسطه‌ی اینکه همان کارهایی را می‌کند که همه می‌کنند تبرئه نمی‌کرد. برایت توضیح می‌داد دلیل کاری را که کرده بود یا نمی‌داد و لکنت می‌گرفت، ولی اشتباهات تو را به رخت نمی‌کشید تا خودش را نجات دهد. دوست داشت اگر شنا بلد نیست غرق شود، با دست و پا زدن، زنده ماندن را نمی‌خواست. شاید چون می‌دانست با دست و پا زدن نمی‌شود زنده ماند. تقلا نمی‌کرد. غلط مصطلح توی بساطش نبود.

گذشته برایش سند نبود. دلیل اثبات چیزی توی امروز نبود. پرونده درست نمی‌کرد. شاید همان‌جا و با همان اشتباه برایش تمام می‌شدی اما وقتی قرار می‌شد باشی اشتباهی را که دوسال پیش، یک هفته پیش، دو روز پیش کرده بودی به رویت نمی‌آورد. اگر در مقابل اشتباه دوسال پیشت سکوت کرده بود، سکوت و گذشتش را وقتی همان اشتباه را امروز تکرار می‌کردی، به رخت نمی‌کشید. اشتباه امروزت را نمی‌گذاشت روی اشتباه دیروز. زباله نگه نمی‌داشت تا بوی گندش هم خودش را اذیت کند هم تو را.

موجود نیست. اگر هم باشد لابد همیشه متهم و بازنده و باورنکردنی.

۱ نظر:

  1. دقیقا همون آخرش درسته. موجود نیست اگه باشه متهمه و بازنده ..

    پاسخحذف