بغلدستی گفت میشه پنجره رو ببندی؟ من سینوزیتمو عمل کردم، باد میره تو گوشم. گفتم بله و همانموقع پنجره را بستم. گفت گرمته؟ گفتم نه خودش باز بود. گفت باید مراقب باشی، من مراقب نبودم هی باد رفت تو گوشم. کیف پارچهای قرمزش را گذاشته بود روی پایش. تا چشمم افتاد به کیفش، رد نگاهم را زد و گفت این کیفمو خود دوختم. عینک فتوکرومیک زده بود و صورتش باد داشت. تقریبا همسن مادرم بود. گفت از مینیژوپم کیف درست کردم. خندهی همدلانهای کردم و گفتم چه هنرمند و سریع دستم را بردم سمت کیفم و دنبال موبایلم گشتم که یعنی برایم اسمس آمده و الکی مشغول وررفتن با گوشیام شدم تا بیخیال تعریف کردن خاطرات مینیژوپی شود. زیرچشمی به کیفش نگاه کردم، به مینیژوپش که میاندازد روی دوشش و اینطرف آن طرف ميرود.
پشتسریها داشتند دربارهی کرایهی اتوبوس حرف میزدند. یکیشان میگفت انصاف نبود من دو ایستگاهو دویست تومن بدم اونی که از راهآهن میخواد بره تجریش هم دویست تومن بده. مردم شکایت کردن اتوبوسا چندتا شده. میتونی سوار اتوبوس راهآهن به میدون ولیعصر بشی و به جای دویست تومن، صدتومن بدی.
شاید مثل ماجرای بلیتهای دوسفرهی مترو این بار هم کسی رفته بود دیوان عدالت اداری شکایت کرده بود. گفتم اگر امروز هم خبری نشد بروم دیوان عدالت اداری شکایت کنم.
از ارگ که آمدم بیرون صدای پای اسب میآمد. فکر کردم بد نیست سوار یکی از این کالسکهها شوم و باهاش دور افتخار بزنم و بگذارم بادها بیایند و آزادانه خودشان را در گوشهایم فرو کنند. بالاخره پروندهام بسته شد. گفتند میتوانم دوهفته بعد بروم بخش گذرنامهی ریاست جمهوری و پاسپورتم را پس بگیرم. حالا دیگر یک آدم آزادم. از دوهفتهی بعد سفرهای جهانیام را با مینیژوپ شروع میکنم. از این کشور به آن کشور میروم و با برج ایفل و مجسمهی آزادی و دیوار چین عکس میگیرم و همهی دوستانم را روی عکسها تگ میکنم. نخست به نپال خواهم رفت، سپس راهی هند خواهم شد، با دوستان بیشمارم قرار سفرهای قارهای خواهم گذاشت و جهان را ماجراجویانه درخواهم نوردید و سفرنامهها خواهم نوشت. وجببهوجب سرزمینهای بکر را زیر پا خواهم گذاشت؛ بهگونهایکه به هرکجا سفر کنید، من قبل از شما آنجا بوده باشم و پرچم سهرنگ کشور اسلامیمان را بر بلندایش کوبیده باشم.
دوستان عزیزم لطفن امشب شاتها را به سلامتی دوست آزادهتان بالا ببرید.
افت کردی. نمیتونم بگم دقیقن چی شده که اینو میگم، شاید بامزهبازیهات و گاهی سعیات تو جمعکردن یه پست تو یه جملهس که میزنه تو ذوقم.
پاسخحذف"افت کردی" خیلی کامنت بدیه. نشوندهندهی هیچی نیست و کمکی نمیکنه.
پاسخحذفاوهوم، میدونم. فکر کردم چی بگم جاش، چیزی به ذهنم نرسید. میخواستم علیالحساب حسمو بگم تا بعدن بهترشو بگم
پاسخحذفواع... اومدم بنویسم یکی از بهترین نوشتههات بود. با تشکر
پاسخحذفپرفکت خانوم.دقیقن پرفکت.توی همهی جملهها انگار یک حس فاتح شدمطورِ فروغ سرک میکشید.
پاسخحذفسلامتی رفیق آزادهمون...
سلام
پاسخحذفوقتی مجبور بشن برای از از راه آهن تا چهارراه جمهوری 3400تومن پول بدن، می دونن که 100تومن دیگه هیچه.
نپال رو هم دوست می دارم ;-)
قربونت برم! من دست کم دو تا به سلامتیت میرم بالا
پاسخحذفمن و نگين دو تا رو رفثيم. زنگ زدم خاموش بودي. ن
پاسخحذفخیلی ماهی مرضیه xx
پاسخحذف